حس بودنت مبارک دخترم
نازنینم، خدای بزرک را شکر می کنم که لطف و توجهش
همراه ما بود و تو امروز اولین دهه زندگی ات
را در سلامت کامل و در کنار ما پشت سر گذاشتی.
امشب که شمع تولدت را به نشان
گذشت یک دهه از عمرت فوت می کردی شاید خودت،
که می دانم همیشه در لحظه زندگی می کنی،
چندان آرزویی برای آینده ات در دل نداشتی ولی من که روبه رویت نشسته بودم
از ته دلم برایت آرزو کردم که ده های آتی را همچنان در سلامت،
و در نعمت و برکت زندگی کنی
و
در هوایی نفس بکشی و نمو کنی که صلح، شادی، امنیت،
فراوانی و آزادی باشد و شاهد
به حقیقت پیوستن آرزوهای ساده و انسانی،
اما بربادرفته پدر و مادرت نیز باشی.
تو ده ساله شدی و من اما دلم لک زده برای بوی کاکل نوزادی ات،
دست در دست راه رفتن های نوپایی ات،
کلمه های شکسته و بسته ی نوزبانی ات،
دست های چسبناک و نوچ کودکی ات و .....
نمی دانم کی همه ی این ها گذشت.
فکر می کردم که هر لحظه اش را از اعماق جانم درک کرده ام
و هر روز از بزرگ شدنت را حک کرده ام
در ذهنم و سینه ام، اما نمی دانم چرا امروز که دوش به دوش من راه می روی،
در را برایم باز می کنی که رد بشوم،
کیسه های خریدم را برایم می آوری
و شب شانه هایم را می مالی، حیرت می کنم که کی ده سال گذشت؟
نازنینم از خدا می خواهم که به تو نیز کودکی بدهد به
نازنینی خودت تا طعم شیرین داشتن فرزندی
خوب و همراه را مثل من بچشی. ده سالگی ات مبارک.
تولد ده سالگی تینا به خواست خودش در قصر بازی برگزار شد..
شب خیلی خوبی رو گذروندند که در پست بعدی با عکس می نویسم ..
کیک تولدش هم به خواست خودش وقتی داشتم دنبال تزیین کیک میگشتم این شکلی شد...
چون خیلی اسمارتیز و این بیسکوییت های شکلاتی رو دوست داره...
کیک شکلاتی بی نظیر بود طعمش که با جزییات درست کردنش تو وبلاگ "یامی مامی" به زودی
مینویسم
چون چاقوی کیک بری نداشتم وسط کیک رو به یه شیوه راحت برش دادم
که خیلی تمیز در اومد..می نویسم براتون...
وسط کیک گردو و موز و شکلات چیپسی گذاشتم..
باز هم بهار رو بهون تبریک میگم و ارزوی سالی خوش براتون دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی