تینا جونتینا جون، تا این لحظه: 19 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره
رایان جونرایان جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

دختر بهار ღ پسر تابستان

لالی زنانه!

1392/10/26 19:34
نویسنده : مامان شادی
545 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره یکی پیدا شد توضیح بده که چرا بعضی وقتها اینقدر حرف برای زدن دارم، داریم، دارند!

ادامه مطلب رو بخونید تا بفهمید چرا؟

لالی زنانه:

آقای مشاور می گوید خیلی از مشتری هایش زنهایی اند که به او پول می دهند تا بشنود. اولش

فکر می کنم چقدر باید زنی غمگین و تنها باشد که پول بدهد تا حرفهایش را بشنوند. بعد فکر

می کنم خیلی از زنها همیشه دنبال گوش می گردند. آنقدر همیشه حرف دارند که انگار

مدتهاست حرف نزده اند و تنها بوده اند. حرفهایشان هیچ وقت تمام نمی شود اما چرا؟ چرا هیچ

وقت دلشان خالی نمی شود؟

شاید زنها حرفهایی که دلشان می خواهد را نمی زنند. برای همین است که وراجی می کنند.

شاید چیزی که در دلشان است آنقدر سنگین است، آنقدر زن را در خود بلعیده که زن نمی تواند

درست درکش کند چه رسد که از آن بگوید.اما وزنش هست و زن حرف می زند و حرف می زند با

این امید که کسی یا خودش ناگهان به واژه ای برسد که او بتواند با آن ، آن امر محیط را درک کند.

شاید زنها با مادری شان چنین اند.

گاهی هم می دانند شنیده نشده اند. با مردها که حرف می زنند وقتی جدی گرفته نمی شوند،

وقتی تماشا می  شوند، وقتی فهمیده نمی شوند، خب آن حرفها به حساب نمی آید .

شرم هم هست. شرم زنانه ای که همیشه هست. زن حرف می زند چون نمی تواند حرفش را

بزند. حرف میزند با این امید که آن را فراموش کند یا با این هوس که لحظه ای غفلت کند و حرفش

را بزند و بعد دوباره شرم بیاید و زن خجالت بکشد و یک جای دلش خوشحال شود که بالاخره

راحت شده، حرفش را زده است. و اگر از بخت خوش طرف مقابلش زنی باشد که آن حرف را

بفهمد و با هم بگویند و بگویند، آن وقت زن از یک بار بزرگ آزاد می شود.

زنها حرف می زنند چون با همه چیز زیاده درگیر می شوند. بسیاری از زنها از بسیاری از مردها

شنیده اند که: بس است دیگر. اینقدر فکرش را نکن. این قدر حرفش را نزن.

زنها فراموش هم نمی کنند. چون آنقدر عمیق، درگیر چیزهای بسیار می شوند که دیگر خلاصی

شان دشوار می شود. زنها می خواهند بس کنند اما نمی توانند. شاید برای همین است که

مردهایی دوست دارند زنشان را دور از همه چیز و همه کس در خانه نگه دارند از بس که زنها

درگیر می شوند، درگیر تصادف صبح، اینکه آیا گدای کنار خیابان واقعا دست نداشت، اینکه آقای

همکار بد نگاه نکرد، غذا خوب شده است، عاقبت مصر به کجا می کشد، دخترک بالاخره با

شوهرش آشتی کرد...

در مقایسه با حرفهایی که زنها توی دلشان دارند اصلا نمی شود گفت که حرف می زنند.

منبع:عقل و زندگی

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

مامان آیسو وآیسا
26 دی 92 20:14
واقییییییییییعا
خاله ی ادریس :)
26 دی 92 20:45
سلام عزیزم شنیدم شما هم گیلانی هستی موافقی با هم دوست وبلای باشیم ؟ دوستت دارم نی نی هاتو از ظرفم ببوسشو
مامان شادی
پاسخ
این آدرسی که گذاشتید ارور میده عزیزم...نتونستم بیام وبتون
مامان محمد و ساقی
26 دی 92 21:12
سلام شادی جون خوبی عزیزم ادم که میاد وبلاگت روحیش عوض میشه بس که توش تنوع دارهعالیه بخدا.همه جوره همه چی هست گلم من یه هفته ای نبودم.شرمنده که دیر جواب دادم در مورد لوازم قنادی که پرسیده بودی منم قبلنا از صیقلان خرید میکردم.البته من نه بابای بچه ها.چون با اون اقا اشنا بود.این دقعه رفتم پاساژ سالار تو خیابون امام خمینی کنار بازار.درست روبه روی خونمونتنوع خوبی داشت.خیلی چیزا داشت.مثل خامه فرم گرفته.خمیر فوندانت و فقط قالب گرد نداشتچیزایی رو که میخواستم داشت.من تو لاکانی خرید نکردم نمیتونم بگم کردومش بهتره.یه سر بزن ببین چه طوریه. در مورد بافتنی هم عزیزم.اون کتاب اوصول بافتنی توش پر از نکتس.مثل اموزش اضاقه کردن.کور کردن نقشه خونی چند تا مدل داره ولی جالب نیست.مثلا" گرد بافتن بدون درز.استفاده از 5 میل.یه چیزایی رو توضیح داده.خوبه که داشته باشبن اشراق رو کسانی میگیرن که بافتنی رو بلدن.توش اموزش مدلهاست و یه کی هم توصیحات اضافه جهت بافتن مدل مربوطه.برای بچه ها کلی مدل داره.خوبه که داشته باشی.البته سارا جون برام نوشته موگه هم خوبه.من اموزش قلاب بافی موگه رو دارم ولی با قلاب نبافتم تا حالا. باز هم سوالی داشتی در خدمتم
مامان شادی
پاسخ
ممنون عزیزم خیلی خیلی کمکم کردی،چه خوبه کدبانوی همشهری پیدا کردم بهم راهنمایی میده
خاله ی ادریس :)
26 دی 92 21:19
www.edris-sogand.niniweblog.com عزیزم اینم ادرسم بیا پیشم
مامان شادی
پاسخ
از اشناییتون خوشحال شدم
زینب مامان آرتین
27 دی 92 0:36
سلام.فایل و گرفتم خیلی ممنون عزیزم واقعاً نمیتونم این لطفتو جبران کنم .دوتا دسته گل هاتو ببووووووووس
مامان شادی
پاسخ
قابلی نداشت عزیزم کاری نبود که -ببوس گل پسرمونو
الناز مامان طاها
27 دی 92 0:51
عاليييييييي بود بانوووووووووووو،خدايي گاهي وقتها اينقدر حرف ميزنم كه خودم كلافه ميشم ولي در كل كم حرفم
مامان شادی
پاسخ
من هم کم حرفم خیلی
خاله ی ادریس :)
27 دی 92 1:52
منم همین طور عزیزم بیا نی نی گپ درخواست دوستی بده خوبهه با هم چت هم بتونیم بکنیم
مامان شادی
پاسخ
عزیزم من چت نم کنم یعنی وقتش رو ندارم-کلا همیشه خاموشم
مامان هيراد
27 دی 92 2:57
واقعاً زنها چون نميتونن حرف دلشون رو بزنن مجبورن اينقدر تو كوچه پس كوچه ها بچرخند تابلكه يه جوري بتونن به مقصد برسن تا صاحبخونه ناراحت نشه
مامان شادی
پاسخ
متوجه منظورت نشدم گلم
مامان پارساجونی
27 دی 92 7:59
سلام عزیزم دقیقا با مطلبت موافقم
راحله مامان مانی
27 دی 92 13:51
کاملا کاملا با نویسنده این متن موافقم.
مهسا مامان نورا
27 دی 92 14:29
ممنون ا زاطلاعات زیبایی که ا زخانمها که خودمون هستیم در اختیارمون گذاشتی موافقم زنها حرفهای نگفته اشون ا زگفته هایی که بیان میکنند ،بیشتره.
مامان هيراد
27 دی 92 20:45
عزيزم يعني براي مراعات حال بقيه كه ناراحت نشن اينقدر بايد صغري و كبري كنن و حرفشونو بزنن براي همين بجاي يه جمله كوتاه بايد كلي مقدمه چيني كنن تا به كسي برنخوره يكي از علتهاي حرف زدن خانمها اونم زياد اينه
مامان شادی
پاسخ
ممنون که توضیح دادی -حالا فهمیدم
مامان سهند و سپهر
28 دی 92 9:38
جالب بود
✿مامان علی خوشتیپ✿
28 دی 92 11:25
آی حرف حساب زده واقعا چرا آخرش اینقدر حرف میزنی باز نمیتونی اونی رو که میخوای به طرف مقابل بفهمونی؟
مامان شادی
پاسخ
چون کمن افرادی که دقیقا همون حالتهاتو حس کنن
(زهره)مامان فاطمه
28 دی 92 11:27
خیلی درستــــــــــــــــــــــــــته
مامان نرگس جون(مریم)
28 دی 92 15:58
چه جالب
مامان رایان
2 بهمن 92 23:58
سلام عزیزم همیشه همین بوده اما اینبار من بدونه صغری کبری کردن میرم سر اصل مطلب : میشه وبلاگ پسر منو که هم اسم گل پسرتونه لینک کنید تا با هم دوست باشیم
مامان شادی
پاسخ
بوس به روی ماه گل پسرتون که هم اسم رایان منه..عزیزم چون رمز به کسی نمیدم ناراحت نمیشید اگه لینکتون نکنم؟