تینا جونتینا جون، تا این لحظه: 19 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره
رایان جونرایان جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

دختر بهار ღ پسر تابستان

دريغا چه با شتاب گذشت

1393/7/16 8:40
نویسنده : مامان شادی
1,497 بازدید
اشتراک گذاری

هیچ چیز قابل نوشتنی ندارم این روزها. منتظرم توی یکی از همین روزهای

باقی مانده به آخر مهر یک سال بزرگتر بشم و بعد هم فاز هــــی هـــــی هی بگیرم

که دیدی این یک سال هم رفت و هیچی به هیچی . کلا سایلنتم .  

این همه فاصله افتادن بین نوشته هام و به روز کردن وبلاگ هم مدرکش .

شدم زن خیلی خانه دار و روزم را زیر چاقو خورد میکنم یا توی روغن تفت میدم

یا شیرینی و کیک می پزم و آخر شب ته مانده اش رو توی نایلون زباله

خالی میکنم گاهی هم توی شکمخودم.. .

مشغول خانه داری و حوصله سر رفتگی هستم دیگه.منتظرم تا بالاخره

یک تصمیمی بگیرم که به نفع خود خودم باشه و از این همه تکرار و تکرار

و هیچی نجات پیدا کنم .

 

 

پ ن: این زن خیلی خانه دار صرفا توی اشپزخونه نیست ..مادر هم هست..

بچه داری هم میکنه..منظورم از هیچی کاری بود که فقط و فقط خودم رو خوشحال کنه.

چند پست قبل نوشته بودم یه چیزی راجع به "مادران خودخواه"دلم میخواد بشم یه مامان

خودخواه..کلاً همین چند روز فرصت داریم باید نهایت استفاده رو برد!

پ ن 2:لحظه ها می گذرد /آنچه بگذشت ، نمی آید باز

قصه ای هست که هرگز دیگر /نتواند شد آغاز... سهراب سپهری

پ ن 3: تولدم 29 مهر هست..پیشاپیش تولدم مبارک!

همیشه که نباید تولد بچه ها رو جشن گرفت و تبریک گفت؟؟(خودخواه شدم رفت!)

پ ن 4: خواهشا تبریک تولد ننویسین پیر شدیم رفت! 

پ ن 5: کامنتهای پست قبلی هنوز تایید نشده به بزرگی خودتون ببخشید...

فرصت نشد جواب بدم ضمن اینکه این مادر پیر حوصله نکرده هنوز پست قبل

رو تکمیل کنه و عکسدارش کنه

پ ن 6: بخیه رایان خوب شده و جاش توی ابروش هست و مشخص نیست

خوشبختانه بجز کسالت سرماخوردگی ملال دیگری نیست..

پ ن 7: این پست همش شد "پ ن" همینیه که هست غر زدن ممنوع !

پسندها (10)

نظرات (11)

مامان فرخنده
16 مهر 93 10:50
وقتي توي وب ديدم وبلاگت به روز شده كلي ذوقيدم شادي جونم تولدت مبارك كي ميگه پير شدي اصولا ما خانمها فقط توي سن 25 سالگي ميمونيم وسلام
زهره مامانی فاطمه
16 مهر 93 12:25
چی شد یهو شادی جونو پر انرژی اینطوری رفت رو سایلنت .البته کاملا درکت میکنم بعضی وقتا هممون همینطوری میشیم دوست داریم پناه ببریم به لاک خودمون بدون هیچ مزاحمی ایشااله که هر تصمیمی که درسته بگیری عزیزم ببوس روی ماه این دفعه خودتو
مامان آیسو وآیسا
16 مهر 93 19:09
غزاله
17 مهر 93 0:10
سلام.خوبین؟؟ من واسه تولد عشقم همسرم یه وب ساختم.میخوام تا تولدش 1369تا تبریک جمع کنم براش.میشه شما هم بیاین و چندتا تبریک برامون بذارین؟؟ ممنونم
زهرا مامان ایلیا جون
22 مهر 93 22:35
عزیز دلم تولودت مبارک ایشالله همیشه شاد باشی اره فکر خوبیه یکم به خودت استراحت بده گلم
مامان جونی
27 مهر 93 13:41
تولدت مبارک دوست جونم
مامان جونی
27 مهر 93 13:42
جانا سخن از زبان ما میگویی امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری دوست جونم
D.S
29 مهر 93 14:56
زن زیبـاســت ... چه آن زمان که از فرط خستگی چهره اش در هم است... چه آن زمان که خود را می آراید از پس همه خستگیهایش.. چه آن زمان که فریاد می زند بر سرت ... و تو فقط حرکت زیبای لبهایش را مبینی... چه آن زمان که کودکی جانش را به لبانش رسانده و دست بر پیشانی زده و لبخند می زند... زن زیباست... آن زمانی که خسته از همه تُهمتها و نابرابریها باز فراموشش نمی شود؛ مادر است، همسر است، راحت جان است ... زن زیباست ... زمانی که لطافت جسم و روحش را توأمان درک کردی ... زمانی که خرامیدنش را بین بازوانت فهمیدی ... زمانی که نداشته های خودت را به حساب ضعفش نگذاشتی ... آری زن زیبـــــاست...
شادی
29 مهر 93 22:32
تولدن مبارک شادی جان. ایشالا همیشه سالم و خوشحال باشی و ته ته دلت آرامشی عمیق برقرار باشه و هیچ طوفانی نتونه اونو به هم بریزه.
زهرا مامان ایلیا جون
6 آبان 93 7:19
خصوصی
ساناز
22 آبان 93 23:49